هواللطیــفـــ :
دوباره بچگـــی ام را بیـــا معطر کن
حیاط خانه ی هاجر هنوز یادت هست؟
بیـــــا دوباره همانجــا بیـــــا وجرجر کن
سلام حضرت باران چرا غریبه شدی ؟
بیــــا دوباره برقصان بیـــــــا و بـاور کن
غرور خاکــی مردان این حوالـــی را
بیا وقصه ی شب را دقیق از بر کن
حلیمه رفت وعروسی ی خانه ی هاجر
بیــا و کار بزرگـــی برای هاجـــــــــر کن
بگو عروس دهات ستاره ها برگرد
بیـا و چادر گلدار ساده را سر کن
دلم گرفته از این قصه های پوشالی
بیـــا و بگو و بخند و بیـا و باور کن ...
"ســید ابوالفضـل مبــارز"