هواللطیفـــ :
گفتم: ببار ، گفت که باران گرفتنی است
گفتم:
دلم ، گفت: نگفتم شکستنی است؟
گفتم
قشنگ ، گفت که نسبت به دیگری
در
عصر احتمال ، قشنگی نگفتنی است
گفتم:
اگر ، گفت: ببین! شرط میکنی،
بازی شرط و عشق قماری نبردنی است
گفتم که
من ، گفت: فقط تو، همیشه تو
این من میان ما شدن ما، نمردنی است
گفتم که
عشق ، گفت که قیمت نکردهای؟
هر جای شهر را که بگردی، خریدنی است
گفتم:
تمام ، گفت: شدم، میشدم، شده
صرف زمان ماضی هستن! نبودنی است
گفتم که
مرگ ، گفت: اگر مرگ پاسخ است
این عشق ماندنی شما هم نماندنی است
گفتم:
غزل ، گفت که این بیت آخر است
من عاشق تو نیستم و ناسرودنی است
"مرتضی عزیزیان "