_____ شبیـه یـکـ دختــــر خــوب! _____

_____ شبیـه یـکـ دختــــر خــوب! _____

عـشق اگر اینست مرتـد می شوم ...... خـوب اگر اینست من بـد می شوم!!
_____ شبیـه یـکـ دختــــر خــوب! _____

_____ شبیـه یـکـ دختــــر خــوب! _____

عـشق اگر اینست مرتـد می شوم ...... خـوب اگر اینست من بـد می شوم!!

ببیـــنم نازنیـــن گوش شـــما کــــر نیستـــ ؟؟؟ شکــــ دارم....

هواللطـــیــفـــ :


تو گفتی دستهات از جنس خنجر نیست  !شک دارم

وفا داریت هــم از سگ کــه کمتر نیست ! شک دارم...


همیشه مثل تمساح از دو چشمت اشک می باری

نـگو شیطان شبـیه شـرم دختر نیست  ! شک دارم...


صدایــی پشت خط آمد : عزیزم دوستت دارم ...

کمی لبخند یا گلبوسه بهتر نیست؟شک دارم....


به این خطها کــه می افتند روی هم و می بافند

عروسک زندگی بی تو میسر نیست ! شک دارم....


بیا و بــا غــــــرور مـرده ام بازی نـکن گفتـــــم :

ببینم نازنین گوش شما کر نیست ؟؟؟ شک دارم....


ولی با این همــــه تزویر هــــم می خواهـمت بانـــو

تو حتی فکر کن که عاشقت خر نیست ! شک دارم....


::: رســـول کــامـرانــی :::


**********


تو : عقربی که در قمرم راه می رود
تو : دشنه ای که در جگرم راه می رود

گیسو رها نکن به سراغم نیا بد است
دیوانه ای درون سرم راه می رود

این روزها زمین و زمان خانه های شهر
من ایستاده دور و برم راه می رود

می بینمت به خواب و عجیب است در پی ات
هر شب دو پای در به درم راه می رود

می خواستم که گل بخرم دیدمت به راه
اصلا گلی که من بخرم راه می رود

این فکر پیر توی سرم هی عصا زنان
«شاید که از تو دل ببرم» راه می رود

من بمب خنده عقب افتاده ها شدم
دیوانه ای درون سرم راه می رود


::: سید محمد علی رضا زاده :::



از ایـــنــجـــا " گــوشـــ بــــدهــــ "

یک روز با تـــــو مــــن همه ی شهر را... ولــــی

هواللطیفــــ :



وقتی تو نیستی در و دیوار خانه را...

ملّافه هــای گلبهـــی چارخانه را....


حتّی کتاب حافــظ و گلدان روی میـز

روبان و گوشواره و موگیر و شانه را...


وقتی قرار نیست بیایی برای کـی

این رژهای صورتـی دخترانه را؟...


اصلا خودم در آینه کوتاه مـــی کنــــم

موهای خیس ِ ریخته بر روی شانه را


با گریـه پاک مــی کنم از روی صورتم

این خطِ چشم مسخره ی ناشیانه را


من، جوجه فنچ کوچک تنها، بدون تو

دیگر چطور گـرم کنـــم آشیانـــــه را؟؟؟


یک روز با تو من همه ی شهر را... ولی

حالا که نیستی در و دیوار خانه را...



:::پانته آ صفایی :::


از اینـــجـــا " گــوشـــ بـــدهـــ "


سخت است تـــــــو هم روح و تنـــم را بخراشی ...

هواللطــیـفـــ :



از دست تو امشب شده فکرم متلاشی
آرام نگیرم ، مگر از من شده باشی


چشمان تو معمار غزلهای بدیل است
بد نیست مرا جنس نگاهت بتراشی


جنجال به پا کرده ای و متن خبر ها....
محتاج نباشند از این پس به حواشی ....


نفرین نکن از دور مرا جان عزیزت ...
درد است نمک بر جگر پاره بپاشی


یک نیمه پر از دردم و یک نیمه پر از غم....
سخت است تو هم روح و تـنم را بخراشی


مجموعه ای از درد و غم  و رنج و عذابم ...
مجموعه ای از اینکه تو باشی و نباشی



 " سید مهدی نژادهاشمی (م.شوریده) "




از اینــجــا " گــوشــ بــدهــ "

از همـــه دل بــریــده ام، جـــز تو چه آرزو کنم ؟؟؟؟ ....

هواللطیفــــ :


کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟

غیبت نکرده ای که شوَم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

چشمم به صد مجاهده آیینه ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را

بالای خود در آینـﮥ چشم من ببین
تا با خبر ز عالم بالا کنم تو را

مستانه کاش در حرم و دیر بگذری
تا قبله گاه مؤمن و ترسا کنم تو را

خواهم شبی نقاب ز رویت برافکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را

گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من
چندین هزار سلسله در پا کنم تو را

طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند
یکجا فدای قامت رعنا کنم تو را

زیبا شود به کارگِه عشق کار من
هر گه نظر به صورت زیبا کنم تو را

رسوای عالمی شدم از شور عاشقی
ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تو را


::: فروغی بسطامی :::



از اینـــجـــا " گـــوشـــ بـــدهــــ "




*** لـَـیلـَـة ُ الرَغــائـِـب مُــبارَکـ ـــ ـــ :


سیـــر نمــــــی شود دلم ، هرچه نظر به تو کنم

                           دور مشــــو ز منظـــــرم ، جز تو چه آرزو کنم

روی تو را چو دیده ام ، بوی خوشت شنیده ام

                           از همـــه دل بــریــده ام، جـــز تو چه آرزو کنم...

در طــــالعـــت ستـــــــاره زیـــــاد است˛ مـــــاه نـــــه! ..

هوالـلطیفـــــــــ :




در طالعت ستاره زیاد است˛ مــاه نه!

گاهی شکست هست ، ولی اشتباه نه!

گه گاه در مسیر زمان لیز می خورد
پایت درون چاله! ولی توی چاه نه!

چشمت همیشه منتظر چیز تازه ایست
چیزی شبیه روشنی یک نگاه! نه؟؟؟

دستت به دست های من اما نمیرسد!
قلبت به خلوت دل تنگ من آه ! نه !

گفتی نگو که عشق گناه است خوب من!
حق با شماست البته شاید گناه نه

اما من از کشاکش تقدیر خسته ام!
عمری اسیر عشق تو باشم توخواه نه!

من قسمتت نبوده ام این را قبول کن!
در طالعت ستاره زیاد است مــاه نه!!!

 " نغـمه مستـشارنـظامـی "



از اینـــجـــا " گــوشـــ  بـــدهــــــ "