هواللطیفــ :
کجاست جای تو در جمله زمان که هنوز
که پیش از این؟ که هم اکنون؟
که بعد از آن؟ که هنوز
و با چه قید بگویم که دوستت دارم ؟؟!
که تا ابد؟ که
همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز
سوال می کنم از تو هنوز منتظری؟
تو غنچه می کنی
این بار هم دهان: که هنوز!
چقدر دلخورم از این جهان بی موعود؛
از این زمان که
پیاپی... و آسمان که هنوز
جهان سه نقطه ی پوچی ست خالی از نامت
پر از همیشه
همینطور از همانکه هنوز
همه پناه گرفتند در پی هرگز
وپشت هیچ نشسته از این
گمان که هنوز
ولی تو حتما"ی و اتفاق می افتی!
ولی تو بایدی ای حس ناگهان که
هنوز...
"محمد سعید میرزایی "
از اینجـــا "گـــــوش بــــدهـــ "